سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش که با هم باشیم
 

سوزناک شدی.تا می خوری به صورتم دردم می آید.تمام وجودم یخ می کند.موهای تنم سیخ می شود. فکر می کنم هر لحظه می خواهی بغض آسمان را بشکنی. سخت است بعد از گرمای مرداد و شهریور عادت کردن به تو . تو دلهره می آوری. می ترسم .نمی دانم چرا .شاید به خاطر این که می خواهی با زبان بی زبانی به من بفهمانی که شهریور دارد به پایان می رسد . با زبان بی زبانی مرا می سوزانی . دلم را می شکنی . دستانم یخ می کند و تو باز بی توجه به همه ی این ها باز محکم می خوری به صورتم. تا اشکم را در نیاوری راضی نمی شوی . می روی دور و دور  و بعد از آن جا با سرعت به سمت من حرکت می کنی . تا مرا آزار دهی. از جان من چه می خواهی . خسته شدم. باشد باشد فهمیدم تو قدرتمندی و می توانی مرا از پا درآوری . من تو را دوست ندارم و نخواهم داشت .آخر های شهریور را دوست ندارم و نخواهم داشت. نمی دانم چرا اولین ماه پاییز این قدر دردناک شروع می شود. عجیب است که اسمش را گذاشته اند مهر . در اولین ماه پاییز هیچ مهر و محبتی وجود ندارد. اولین روز های پاییز اظطراب دارد . اولین روز های پاییز دل آدم را می شکند . هوایش ، بویش، احساسش، آدم را می شکند. ماه مهر اشتباهی است. از اول هم اشتباهی بود.

 

 

آهای ماه اشتباهی دست از سرم بردار.

 

 

 

 

 

 

 

 

یا زینب

 

 

 

 


[ یکشنبه 89/6/28 ] [ 6:26 عصر ] [ فلفل ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 359
بازدید دیروز: 227
کل بازدیدها: 395733